آهنگ اشتیاق دلی درد مند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرامو روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
آرام سیبِ کوچکی افتاد از درخت
افتاد پیشِ پای تو، با اشتیاق گفت:
ای روستای شعر تو آباد از درخت،
امسال عشق سهم مرا داد از بهار
آیا بهار سهم ترا داد، از درخت؟
امشب دلم شبیه همان سیب تازه است
سیبی که چید حضرت فرهاد از درخت
کی میشود که سیب غریبِ نگاه من
با دستِ گرم تو شود آزاد از درخت
چشمان مهربان تو پرباد از بهار
همواره رهگذار تو پرباد از درخت
امروز آمدی که خداحافظی کنی
آرام سیب کوچکی افتاد از درخت!
امشب که نهم برسر. قرآن تو را تا صبح، خواهم که به درگاهت . آشفته کنم مویم
امشب ز تو می خواهم . تاعفوکنی من را زین رو به درت تا صبح . خاک ازتوبه می سویم
امشب بپوشم جوشن . با خواندن نامت من یارب زبلاهایت . ایمن بنما کویم!
تا ببینی جدی شدم.
چرا اینگونه سراغم می آیی؟
من به تمنای گریه ات نیست،
که تا سال ها،
تا قرن ها،
تا پایان تلخی،
زیر این خاک سرد،
قصد خفتن کرده ام.
معرفتی مانده اگر
یا سر سوزن قلقلکی از بهار گذشته،
برای من،
لبخند بزن ،لبخند !!
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست
تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما
آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست
امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست
ه.ا.سایه
صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطره ها!
یک طرف پنجره ها!
در همه آوازها! حرف آخر زیباست!
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست
غریب آمده بودم غریب خواهم رفت
شاعر زن میگه :
به نام خدایی که زن آفرید
حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از گل
و بعداً مرا از خشت آفرید!
برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید!
مرا شکل طاووس کرد و تو را
شبیه بز و کرگدن آفرید!
به نام خدایی که اعجاز کرد
مرا مثل آهو ختن آفرید
تو را روز اول به همراه من
رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف
مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما
بلندگو به جای دهن آفرید!
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود
مرا خانه داری خفن! آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب
شراره، پری، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر
براد پیت من را حَسَنْ آفرید!
برایم لباس عروسی کشید
و عمری مرا در کفن آفرید
پاسخ شاعر مرد:
به نام خداوند مردآفرین
که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد
چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید
و شد نام وی احسنالخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد
مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت
ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم
تو زیباییام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونهام کار اوست
نه کار پزشک و پروتز، همین!
نداده مرا عشوه و مکر و ناز
نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بیریا آفرید
جدا از حسادت و بیخشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد
به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک درخت
و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک
من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود
که ای مرد پاکیزه و مهجبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر
و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایشت
نشسته مداوم تو را در کمین!
اعتباری به خروسِ سحری ، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
كوك كن ساعتِ خویش !
كه مـؤذّن ، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
. . . و در آغوش سحر رفته به خواب
كوك كن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
كه سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه سحر گاه كسی
بقچه در زیر بغل ، راهیِ حمّامی نیست
كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این كوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
كوك كن ساعتِ خویش !
ماكیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه در این شهر ، دگر مستی نیست
كه تو وقتِ سحر ، آنگاه كه از میكده برمی گردد
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده توسط زهرا در چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:,
ساعت 14:43 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابتآخرین نوشته ها
...........................
در برابر مشکلات دریا باش تا.........
وجود زن
روحیات عاطفی متولدین هر ماه
یکی از فانتزیام اینه که...(خیلی باحاله)
فرصت کم..........
عشق یخ زده.........
دل تنگی.....
خدایا!...
عشق تو...
مجسمه...
شکستـــــــــــــــــــم ✖
زندگی بی معنا بود....
خدای سکوت ...
دلم از دست من خسته است
رسم این دوره زمونه............
درباره وبلاگ
برای تو می نویسم برای مهربانی چشمانت برای صمیمیتی که در کلامت موج می زند برای تو می نویسم برای لبخند شیرینی که روی لبانت نقش می بندد و برای نهال مهری که در سینه پرمهرت می روید فقط برای تو می نویسم که صدایت زیباترین ترانه هستی استو برای نامت که پراز رازورمز زیبایی است فقط برای تو می نویسم می نویسم فقط برای تنها عشقم خیلی دوستت دارم ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ ________________@@@@@_______ ________________@@@@@_______ ________________@@@@@_______ ________________@@@@@_______ ________________@@@@@_______ ________________@@@@@_______ ________________@@@@@_______ __@@@@@@@@@@@@@@_______ __@@@@@@@@@@@@@@_______ _______________________________ _________@@@@@@@___________ _____@@@@@@@@@@@_________ ___@@@@@______@@@@@_______ __@@@@@_________@@@@@_____ _@@@@@___________@@@@@____ _@@@@@___________@@@@@____ _@@@@@___________@@@@@____ __@@@@@_________@@@@@_____ ___@@@@@______@@@@@_______ ______@@@@@@@@@@@________ _________@@@@@@@____________ ________________________________ __@@@@@____________@@@@@__ ___@@@@@__________@@@@@___ ____@@@@@________@@@@@____ _____@@@@@______@@@@@_____ ______@@@@@____@@@@@______ _______@@@@@__@@@@@_______ ________@@@@@@@@@@________ _________@@@@@@@@@________ __________@@@@@@@@_________ ___________@@@@@@@_________ ____________@@@@@@__________ _______________________________ ____@@@@@@@@@@@@@______ ____@@@@@@@@@@@@@______ _________________@@@@@______ _________________@@@@@______ _________________@@@@@______ ____@@@@@@@@@@@@@______ ____@@@@@@@@@@@@@______ _________________@@@@@______ _________________@@@@@______ _________________@@@@@______ ____@@@@@@@@@@@@@______
فهرست اصلی
نویسندگان
دوستان
وبلاگ تخصصی گوگولی چت
خرید ساعت مچی
دختر جهنمی
سراب سیاه
ساعت مچی مردانه
DOMINO
بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست.....
عشق
تنهایی
نوشته های یه آشغال
فروشگاه آنلاین کارت شارژ
دروس سوم راهنمایی
Inja Bojnurde
DEATH`S HEAD
هخامنشیان
روزگار سیاهم
اگه عشق من تو نیستی
عـکس و مدل*رومینا*
ص.ک.س
دانلود فیلم با لینک مستقیم
جوک های خنده دار
حرف دل
دوستان
عاشقانه
دانلود آهنگ جدید
finam
اشتیاق دل
جی ال ایکس
دلنوشته های من
اردوگاه ایرانیان
ردیاب خودرو
دوست عزیزم برای تبادل لینک اول منو با عنوان دوست دخترا - دوست پسراو آدرسwww.zalzas.loxblog.comلینک کنید در صورت وجود لینک من در سایت شما لینکتان به صورت خودکار در سایت من قرار می گیرد
پیوندهای روزانه
نوشته های پیشین
مرداد 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
مهر 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
اسفند 1390
آذر 1390
طراح قالب
POWERED BY
<-PollName->
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت: